وابستگی به میراث دیجیتال یعنی انکار مرگ
گپوگفت با ساجده ودودی، روانشناس درباره میراث دیجیتال که پس از مرگ باقی میماند
فتانه احدی ـ روزنامهنگار
فقدان و از دستدادن عزیز همواره مصیبتی عظیم است. در لحظهای قرار خواهیم گرفت که دیگر او را نداریم و این بدترین اتفاق برای بازماندگان است. اما امروزه به مدد فضای مجازی، میراثی دیجیتال از متوفی برایمان میماند که تا سالها یادش را زنده نگه میدارد؛ میراثی که شامل همه حسابها، تعاملات رسانههای اجتماعی، پستها، مکالمات آنلاین، فایلها، عکسها، فیلمها، نمایهها، وبسایتها، وبلاگها و نظراتی است که شخص بهصورت آنلاین یا بهصورت الکترونیکی گذاشته است. این میراث زنده میتواند در کنار یادآوری خاطرات، تبعات روانی نیز با خود به همراه داشته باشد. یک روانشناس چه نظری درباره این اتفاق دارد؟ درباره این موضوع با ساجده ودودی گفتوگو کردهایم. آیا باید این میراث را حفظ کرد یا از آن گذشت؟
بعد از فقدان و از دستدادن یک عزیز چه عارضه و اتفاقاتی روی میدهد؟
زمانی که فردی از دنیا میرود، با وجود اینکه دیگران مرگش را پیشبینی میکنند، باز هم این حس وجود دارد که مرگی رخ نداده است. بنابراین نخستین تکلیف سوگواری باید انجام شود و آن تکلیف این است؛ رویارویی کامل با این واقعیت که عزیزی که دوستش داشتهایم، رفته و هرگز برنخواهد گشت. بخشی از این پذیرش اینگونه است که پیوند مجدد در این زندگی صورت نخواهد گرفت.
در این حالت افراد سوگوار و داغدیده چه واکنشهایی خواهند داشت؟ و آیا وجود و حفظ میراث دیجیتال از افراد متوفی میتواند به داغداران کمک کند؟
واکنشهای افراد باهم متفاوت است اما در بین رفتار جستوجوگرانه و گشتن بهدنبال فرد متوفی در محیط اطراف، رفتاری عادی تلقی میشود. حتی گاهی در همه جا هویت او را بین افراد جامعه جستوجو میکنند، در خیابان با نگاهکردن به افراد سعی دارند که خاطراتش را زنده کنند. اغلب پیامهایش را چک میکنند، صدای ضبطشدهاش را گوش میدهند، صفحههای مجازیاش را کندوکاو میکنند و بارها بهخود یادآور میشوند که عزیزشان دیگر نیست و از دنیا رفته است. اگر این اقدام ادامهدار شود، فرد در نخستین مرحله و تکلیف سوگواری گیر میکند. از اینرو بسیاری از صاحبنظران معتقدند که چککردن فضای مجازی برای بازآفرینی خاطرات عزیز از دسترفته هیچ ضرورتی ندارد و افراد خیلی زود باید میراث دیجیتال به جای مانده از فرد متوفی را از بین ببرند و هرگز با چنین وسواسی سراغش نروند، زیرا انکار حقایق فقدان میتواند در دامنهای از تحریف خفیف تا توهم کامل متغیر باشد.
انکار از طریق توهم چگونه رخ میدهد و آیا فرد را دچار مخاطره خواهد کرد؟
نمونههای عجیب انکار از طریق توهم، جزو موارد نادر است و این مسئله تنها به میراث دیجیتال آن فرد ختم نمیشود. در یکی از این موارد فرد داغدیده بدن متوفی را قبل از اعلام به دیگران برای چند روز در خانه نگه میدارد. در گذشته مومیاییکردن متوفی یکی دیگر از مواردی بود که بازماندگان به انکار فقدان میپرداختند و اکنون نیز حفظ میراث دیجیتال روشی برای این انکار است.
برای نمونه، میتوان از ملکه ویکتوریا یاد کرد که بعد از مرگ همسرش پرنس آلبرت، هر روز لباسها و ابزار اصلاحش را بیرون میگذاشت و اغلب به اطراف کاخ میرفت و با او صحبت میکرد. حتی اکنون در بسیاری از موارد دیده شده والدینی که کودک خود را از دست دادهاند در مرحله انکار میمانند و اتاق کودک و وسایلش را مانند گذشته نگهداری میکنند. این موضوع در کوتاهمدت غیرعادی بهنظر نمیرسد اما اگر سالها تداوم داشته باشد، به انکار تبدیل میشود. فرد در نخستین تکلیف سوگواری گیر میکند و به مرورزمان دچار آسیب میشود و نیاز به مداخله روانشناختی و کمکگرفتن از درمانگر دارد. نقطه مقابل این افراد، داغدیدگانی هستند که با دورریختن لباسها و لوازم شخصی متوفی، میخواهند از خود در مقابل این واقعیت حمایت کنند. فقدان برای آنها از آنچه در واقعیت وجود دارد، کماهمیتتر است. برای مثال میگویند «که او پدر یا مادر خوبی نبوده و ما صمیمی نبودهایم یا دلم برایش تنگ نمیشود یا اینکه مرد و راحت شد.» و از این دست جملهها که به منزله دورریختن همهچیزهایی است که متوفی را به یاد او میاندازد، متضاد مومیاییکردن است و در واقع کماهمیتشمردن این فقدان محسوب میشود. انگار که بازماندگان با نادیدهگرفتن هر چیزی که آنها را با واقعیت فقدان روبهرو میکند مقابله میکنند و اغلب، اگر این اتفاق سریع رخ دهد، طبیعی و عادی نیست و فرد را دچار مشکلات و اختلالات روانی میکند.
دردهایی که افراد با خود به دوش خواهند کشید چگونه است؟
بسیاری از افراد به سختی درک میکنند که با آمدن بهار رد پای برجای مانده در برف ناپدید میشود. این رفتار عادی نیست و از رابطه متعارض با متوفی ناشی میشود. در واقع بهتر است وقتی میخواهیم از رنج از دستدادن حرف بزنیم، از کلمه درد استفاده کنیم؛ چراکه درد تعریف گستردهای دارد و شامل درد فیزیکی و درد عاطفی- رفتاری مرتبط با فقدان میشود و لازم است که این درد را ضروری و به رسمیت بشناسیم و آن را حل و فصل کنیم. این درد میتواند بهصورت علائم فیزیکی یا رفتار نامتعارف بروز کند. برای مثال در بعضی افراد با اضطراب، پرخاشگری و افسردگی همراه است.
فرد داغدیده و سوگوار در جامعه با چه بازخوردهایی روبهرو خواهد شد؟
گاهی ممکن است فعل و انفعال ضعیفی بین جامعه و سوگوار وجود داشته باشد. جامعه ممکن است با احساسات فرد سوگوار احساس راحتی نکند و به همین دلیل ممکن است پیامهایی به او منتقل کند؛ «نیازی نیست سوگواری کنی، نیازی نیست احساس تأسف داشته باشی، یا اینکه تو جوانی و باز هم میتوانی فرزند دیگری داشته باشی، یا اینکه زندگی برای زندگیکردن است، او نمیخواهد شما چنین احساسی داشته باشید.» فرد داغدیده نیز سعی میکند، راهی برای مقابله با چنین بازخوردهایی بیابد.
کندوکاو میراث دیجیتال چه عارضههایی دارد، آیا باید آنها را حفظ کرد یا از بین برد؟
بعد از فقدان، بعضی افراد دچار افسردگی میشوند که معنیاش از دستدادن است. این موضوع باعث میشود گاهی بهسوی خاطرات متوفی بروند و میراث دیجیتالش را مورد بازبینی قرار دهند. گاهی هم میخواهند همه خاطرات را به کلی از بین ببرند. در واقع بعد از مرگ فرد دچار پرسشهای زیادی خواهد شد و عوامل مرگ را بررسی خواهد کرد. «متوفی چهکسی است و ماهیت دلبستگیای که افراد با او دارند چه بوده؟ یا مرگ چگونه اتفاق افتاده؟ مرگ در اثر بیماری، تصادف، خودکشی، بیماری و یا عامل دیگری بوده؟ ناگهانی و غیرمنتظره بوده؟ مرگ قابل پیگیری است؟ جزو مرگهای ننگین بوده؟ سن و جنسیت اهمیت داشته یا خیر؟» و همه اینها برای بازماندگان مهم میشود. این رفتار به سبک مقابلهای برمیگردد که بازمانده برای رویارویی با چنین مسائلی دارد. بنابراین هیچ نسخهای وجود ندارد که اعلام کنیم و بگوییم لزوما باید تمام میراث دیجیتال و باقیمانده از متوفی از بین برود یا اینکه گاهی به آن رجوع کنیم و به آن سر بزنیم.
بازماندگان و افراد داغدیده چگونه باید خود را با شرایط اینچنینی وفق دهند؟
توصیهام این است که اگر افراد متوجه شدهاند که بعد از فقدان و از دستدادن یک عزیز دچار اختلال شدهاند و با زندگی و تکالیف روزمره خود حتی چندماه پس از مرگ کنار نیامدهاند، نیاز است که از یک درمانگر کمک بگیرند تا بتوانند نسخه بومیسازی شده و مناسب برای شخصیت خود را پیدا کنند و شیوهای برای مواجهه با این سوگ بهدست آورند.